قوْیدون منی بوائوده ملهر، آغلارام نهنه
گئتدین مزاره دیلده شرر، آغلارام نهنه
نیسگیللهرین دوشهر یادوما قلبیم اوْدلانار
اللر اورهکده شام و سحر آغلارام نهنه
یاد ائیلهرهم سنیله کئچهن گونلهری مودام
هاردان اوْ گونلهریم قایودار آغلارم نهنه
سسلهردیم هر زاماندا نهنه، سس گلهردی جان
خوْش گونلریم کی یاده دوشهر آغلارام نهنه
دردین دییهر آناسونا قوز دوشسه موشگوله
نئیلهر آناسو اوْلماسا گر آغلارام نهنه
قارداش آتا باجو هاموسو، کیمسهدیر ولی
واردور آنادا آیرو ثمر آغلارام نهنه
ائوده آتا، آنا یئری وئرمهز، یقیندی بو
هر گولده وار بیر عطر-ی-دئگهر، آغلارام نهنه
گ?ن دؤنسه آی دوْلانسا گلهر بایرام آخشامو
بایراملوق الده گؤرسهم اگر، آغلارام نهنه
قارداش دا گئتمهسه باجو دیدارینه اگر
دیلدهن مگر آناسودؤزهر، آغلارام نهنه
هر کس گؤروب آنا داغونو یاخشو درک ائدهر
قلبیم ندهن غموندا اسهر آغلارام نهنه
قلبیم دوْلان زاماندا هئی سسلهرهم سنی
گلمهز منه جاواب ی دیگهر، آغلارام نهنه
آمما بو آغلاماق غم-ی-دیگر سالور یادا
دیل یاندورار اوْ غملی خبر، آغلارام نهنه
آغلار اوْ غمده زینب-وْ-کلثوم، حوسئن حسن
آغلار اوْ غمده چوْخ نهنهلر، آغلارام نهنه
زینب دییهردی ائی آتامون یاوری آنا
ائتدین ندهن بو نوعی سفر، آغلارام نهنه
هانسو آنا سنین کیمی گؤز یاشلوباغروقان
گؤزدهن آتار بالانو مگر، آغلارام نهنه
زینب هارا آنا بو قدهر درد-وْ-غم هارا؟
هانسو اورهک بو درده دؤزهر، آغلارام نهنه
آخشام اوْلان زامان چوراغو ائولرین یانار
قلبیم دوباره غصّهلهنهر، آغلارام نهنه
تقدیم به روح پاک مادر مهربانم که به تاریخ 91/11/26دعوت حق را لبیک گفته ودرسن79سالگی به دیارباقی رفتند
مردی از دنیا می رود که دنیا، چشم انتظارش بود تا بیاید و دایره نبوت را در افق باز چشم هایش، به پایان برساند؛ مردی که دنیا چشم انتظارش نشست تا نقطه بگذارد بر انتهای سطر پیامبری و نامه رسالت را مُهر بنگارد با نقش نگین خاتمیت.
مردی از دنیا می رود که آخرت را همچون پنجره ای دیگر بر نگاه های بشر گشود، تا بنگرند، تا بدانند که ساحل نشینان دنیا را روزنه ای هست که می تواند به دریای آخرت برساندشان؛ مردی که دنیا و آخرت را همچون دو چشم در کنار هم، همچون دو بال برای یک پرنده به تصویر کشید؛ مردی که دست های دنیا و آخرت را در دست هم گذاشت.
مردی از دنیا می رود که انسان ها را گره زد به وظیفه خویش؛ مردی که زیر بازوی عقل را گرفت تا برخیزد، مرهم بر زخم های معنویت نهاد تا جان بگیرد و ایمان را همچون شعله ای همواره سوزان، در چراغدان جان و روان آدمی برافروخت تا از تیرگی ها نهراسد و در تاریکی ها نمیرد.
نفس های آتشین تو، در کلمه کلمه معجزه جاویدانت تا همیشه زنده است و «کلام» ـ که اعجاز توست ـ هر بار با زبانی دیگر و بیانی دیگر، خوانده می شود و اوج می گیرد.
کلام تو که همان کلام الهی است، همچون چشمه ای لایتناهی است و هنوز بر دشت های دور و کویر خشک جان های مرده نازل می شود.
هنوز صدای «إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذیِ خَلَقَ» است که می آید و در غارهای تفکر مشتاقان، ندای عرش را برمی انگیزد.
هنوز صدای «اِقْرَأْ وَ رَبُّکَ الاْءَکْرَم»، دیدگان حقیقت طلب را به خوانش صحیفه های رحمت فرامی خواند و دست های شکرگزار را به نوشتن کتیبه های تفسیر.
پیامبر خواهد رفت، ولی هر باره هزاران جان تحول یافته مثل پیامبر خواهند آمد و هزاران بار دیگر نغمه های الهام، دهان به دهان تکثیر خواهد شد.
پیامبر یک حقیقت جاری است در جریان زمان؛ یک حقیقت جاری که پیامش همیشه نامکرر است و همواره شنیده خواهد شد: در مأذنه های معنویت، در معابد شرق، در غارهای تفکر.
حتی در خانه های طاغوت و در بتکده های درون و برون، فریاد توحید شنیده خواهد شد.
پیامبر یک سرمشق تحریف ناپذیر است که رنگ و بویش کهنه نخواهد شد.
تا انسان انسان است و تا دنیا، دنیا، به تازگی خویش خواهد ماند و در جوشش سیال فهم ها و اندیشه ها، خلوص خویش را حفظ خواهد کرد.
پیامبر، یک صدای نامیراست که سکوت شرمگین دروغ ها و مغالطه ها، ارزش آن را کم نخواهد کرد و پرده ناسپاسی ها، از حقیقت و راستی آن نخواهد کاست.
پیامبر، یک قرآن به تمام معنی است که در جاهلیت جدید، منادی دعوت به آیه های تفکر و اندیشیدن است.
سیاه پوش بیست وهشتمین روز صفر، شانه به شانه آسمان فشرده در ابر مدینه می گریم.
دست هایم فصل کوچت را چگونه تحریر کند، ای پیام آور زیباترین روزهای جهان!
دیوارهای حرا، هنوز طنین نیایش هایت را جار می زند. خشت خشت کعبه از تو می گوید؛ از تو که دسیسه های کفار را به هیچ گرفتی و مصمم و پرشور، ایمانت را فریاد کردی. آفتاب تا ابد چشمان پیامبری ات را وام دار است.
یا محمد صلی الله علیه و آله ! پنجره در پنجره، باران سوگواری توست که هوای این حوالی را می آشوبد.
ای خاتم مهربانی و عشق! اعجاز نگاهت را بر افق های پرستاره بسیار دیده ایم و ستاره به دامن، بازگشته ایم.
نامت، بت های زمین را به خاک می افکند. از تو که می گویم، بادهای کافر، کلمات روشنت را مسلمان می شوند.
سلام بر تو که گام های مهتابی ات شب های جهل بشر را به جاده های راستی کشاند!
رفته ای و کوچه های مدینه، سر بر شانه های هم مویه می کنند. تویی که چشمه های بی شمار، از رد قدم هایت سر برآورده اند. تویی که آیه های پیغمبری ات را هیچ کلامی تشبیه نمی تواند.
بزرگواری ات، زبانزد عابران تاریخ است.
ای امین دل های دردمند! حالا که رفته ای، تاروپودمان را طوفان اندوه در هم می پیچد.
می خواهم صدایت کنم و درمانده ام که کدام نام را برانگیزم؟
می دانم ای نهر همیشه جاری، ای روشنایی بخش! نام ها در برابر تو، سنجاقکانی هستند که ذرات کوچکی از زلالی ات را می چشند و حلاوتش را فریاد می کنند.
فیض فراگیر را زمینیان در هر نقطه به نامی می خوانند؛ همان گونه که آب را؛ و نام تو ای ذره ذره دلدادگی و تعبد، عطش خداپرستی را می گستراند و جوانه های طلوع را در اقصی نقاط جهان می پروراند.
پس مسیح زنده است، هر گاه نام تو جاری است؛ که حیات از دست های تو سرچشمه می گیرد. یوحنا، حواریون را به آمدنت بشارت داد و امروز تو را پیامبر مهربانی می شناسیم.
کودکان جاهل طائفند، آنان که هنوز پیشانی ات را سنگ می زنند که تو پیامبر آزادی و عدالت اجتماعی هستی؛ تو پیامبر تمام اصطلاحات زیبا و مدرن بشری هستی پیش از اینکه اختراع شوند.
نام تو، امید رسیدن به کمال و انگیزه خلقت را دوباره زنده می کند.
نام تو چراغ می شود و ذرات سیاهِ هوا را چون شمع، در برابر ما روشن می کند.
نام تو هر جا سبز شود، زمین و زمینیان، بهتر نفس می کشند و طبیعت، حقیقت خود را نشان می دهد.
هر بار که نامت را می برم، لب هایم دوبار به هم آغوشی درمی آیند.
هر بار که نامت را می برم، متبرک می شوم و کنگره ها را به قد کشیدن وامی دارم.
اما کدام نام است که سهمِ بیشتری از مسمی برده است؟
هنوز در جست وجوی آن اسم سعیدم که بی کرانی از تو در حروفش جاری است
می خواهم صدایت کنم و نام تو دفتر به دفتر، آواره ام کرده است.
نه! هرگز نمی توانم سرشارتر از آن نام بیابم که آکنده از ستایش زمین و زمان است؛ محمد صلی الله علیه و آله !
راهی که به بشر نشان داد، بن بست ندارد
این جدایی دردآلود، اولین تجربه خواهد بود. این پایان باورنکردنی که بشارت آغازی دیگر را از خود به جای نخواهد گذاشت. به نام تو، رساله دل گشای رسل ختم می شود. سراسر زمین چشم می شود و به مسیر سبزی که گردن آویز آسمان است، خیره می ماند:... آن مسافر زخمی که می رفت، آن ودیعه خوانده شده، آخرین حیات بخش نبود؟ اما این بار، منجی چنان در ظلمت دمیده است که تا آخرالزمان، تمام ثانیه ها سرشار از ابلاغ روشنش خواهند بود؛ «...وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دِینا...» می رود، اما آن معبر خدا، نشانی را که نشانمان داد، بن بست نیست.
حتی هیچ کوچه ای بن بست نیست. همیشه خانه ای در انتهای کوچه وجود دارد. هرچند شاید درش را سوزانده باشند!
ملائک، بر سر و سینه زنان، در اطراف حجره محقر رسول خدا صلی الله علیه و آله طواف می کنند و به فاطمه که غریبانه در گوشه ای اشک می ریزد، تسلیت می گویند.
حسن و حسین علیهماالسلام ، صورت بر سینه رسول خدا صلی الله علیه و آله گذارده، بی اختیار اشک می ریزند.
آن سوتر، علی مرتضی علیه السلام با چشمانی پر اشک، سر رسول خدا صلی الله علیه و آله را به دامن گرفته، زیر لب می گوید: «اِنّا للّه ِ وَ اِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»؛ ای حبیب قلب های ما! با رفتنت مصیبتی بر ما وارد شده و چه عظیم است مصیبت تو...!
عربی هستم و می خواهم با رسول خدا صلی الله علیه و آله ملاقات کنم... و این سومین بار بود که همین جواب از پس در، در پاسخ پرسش فاطمه علیهاالسلام که با حزن می پرسید «کیست در را می کوبد؟» به گوش می رسید. زهرا علیهاالسلام می خواست این بار نیز بیماری رسول خدا صلی الله علیه و آله و حال ناگوارش را یادآور شود و از باز کردن در، امتناع کند؛ صدای رسول خدا صلی الله علیه و آله ، لرزه بر اندامش افکند: «زهرا جان! این کوبنده در، برادرم عزرائیل است که برای قبض روح من آمده و او جز این خانه، بر در هیچ خانه ای اذن ورود نمی گیرد...» اشک های زهرا علیهاالسلام بی اختیار جاری می شود؛ در گوشه ای می نشیند... .
لرزش شانه های او کافی است تا حسن و حسین علیهماالسلام ، اندوه مادر را دریابند. خود را روی سینه پیامبر می اندازند و سخت می گریند.
ـ نه علی جان! ایشان را از روی سینه ام برندار که با بودنشان، راحت تر کوچ خواهم کرد.
و چیزی نگذشت که دیگر کلامی از آن دردانه هستی به گوش نرسید.
رنگ سوگ، لحظات را احاطه کرده است.
دامن قصاید عربی اشک آلود است. این داغ کجا و طاقت تنگ ایام کجا؟
از مدینه مپرس که غم زده و جامه چاک، در گوشه ای نشسته است و ناگزیر است در این اندوه. مدینه، با همه دقیقه هایش، به سمت شب مرثیه چرخیده است. امان از قدرت بازوی چرخ! چاره چیست؟ تا بوده همین بوده که بر خاک تیره، رنگ و بوی سفر را نگاشته اند و این راهی است که ادامه دارد.
کتاب یاد، ورق می خورد و فصلی پیش رو می آید که کوچه های درد و فقر را، التیام عطر تو آرامش می بخشید.
درخت یاد، برگ هایش چه سبزند که از سرشاخه های آن، بوی وحی و قرآنی که تو آوردی، برمی خیزد.
مجموعه عشق، همان گفتار و رفتاری است که آوردی. به راستی انسان از خودش هیچ نداشته است و همه آراستگی و وقار بشر، در سایه اقتدا به تو، جان گرفت.
دل اگر با شهد گفتار و رفتارت نیامیزد، بی شک ساکن همیشگی پاییز است.
واژه های «نهج الفصاحه»ات، از قبیله خورشید نازل شده است تا دل های ما را دسته دسته به مهمان خانه ملکوت بکشاند.
اینک این تنهایی ما و غمگنانه ترین تصویر انسان در کنار پرسشی دردناک.
چگونه با این غم کنار بیاییم؟!
نام تو فراتر از همه زمان ها ایستاده است.
محفل های درخشان، صلوات می فرستند و فضا را با رحمت خرم از نامت، عطرآگین می کنند.
درود بر تو، شعله های عشقی است که از قلب ما برمی آید. یا محمد صلی الله علیه و آله ! برای انسان این اندازه عمر، کم است که از تو بگوید.
زمین، کسی را گم کرده است؛ کسی که رد گام هایش، بهشت را به ارمغان جای گذاشت و دست های بر آسمان برآمده اش، باران را به خشکسالی خالی می آورد؛ کسی که بودنش، کابوس را از خواب کائنات سترده بود؛ او که نامش، بر جاهلیت زمین تاخت و فطرت ها را به اوج پاکی برد.
محمد صلی الله علیه و آله فخر آفرینش بود؛ امین کوچه باغ های مکه دیروز؛ امانت دار نخل های به بار نشسته مدینه امروز.
از خانه ها، صدای اندوه می آید و مردی که مست نیست، راه را بر گریه و شیون می بندد و دیوانه وار شمشیر می چرخاند که پیامبر چون موسی علیه السلام نزد پروردگارش رفته و باز نخواهد گشت. کلمات، بند آمده اند و مرد می خروشد و شمشیر می چرخاند، تا اینکه کسی بر سرش فریاد می زند: آرام باش. «محمد صلی الله علیه و آله پیامبری است که پیش از او، پیامبرانی آمده اند و رفته اند؛ آیا هرگاه بمیرد یا کشته شود، عقب گرد می کنید؟»
دیگر تردیدی باقی نمانده است و دلی نیست که نسوخته باشد.
علی علیه السلام همچنان چشم به راه مانده است تا کسی فارغ از دنیا، بیاید و او را در امر پیامبر مشایعت کند.
بی تو پژمردم، شکستم، سوختم، ای شیواترین مقدمه نوبهار، ای امین ترین مرد قبیله عشق! پس از تو، بوی بیگانه کوچ، قلب فاطمه علیهاالسلام را در سرایی آغشته به عطر خاطراتت، چنان فراگرفت که همسایگان، در های های روز و شب زهرا علیهاالسلام ، طاقت از کف دادند.
حرا خاموش و کوچه های بنی هاشم، سیه پوش شدند و کائنات، کلبه احزان و آسمان، اشک ریزان شد. خبر در شهر پیچید: مصطفی، همسایه دیوار به دیوار خدا، فخر خلقت، حرمت عالم و نگین خاتم، تا فراسو پر کشید.
یا رسول اللّه صلی الله علیه و آله ! وقتی تو را مرور می کنم و به واقعه رفتنت می رسم، چراغ های واژه خاموش می شوند؛ آن گاه تو را که بر لب می آورم، هزار خورشید قیام می کنند و در تلاطم عشقت، دلم را روشن می کنند. طبیب دل های خسته! اینک لب فرو بسته و زمین را مبتلا به عطشی همیشگی کرده ای.
چه تلخ است ماجرای مبهم انسان که به سرگردانی دنیای پس از تو می گرید!
یا رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، ای چکیده قرآن! آخرین خطبه عشق، غزل رفتن تو بود. اهل زمین تا آمدند به خود برسند، پر کشیدی و نور جمالت را به آسمان ها بخشیدی.
«بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران | کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران» |
سعدی
زهرا جان! در فراق پدر می گریی و هنگامه ابری چشمانت، شهر را بر هم زده است؛ بگذار این به خواب رفتگان بخوابند!
زهرا جان! تمام سوره ها نازل شدند و اینان از خواب سنگین جهالت برنخاستند و اگر نبود این چنین، تشت خاکستر بر فرق علت آفرینش نمی ریختند. تنها تو می دانی که محمد که بود؛ امتزاج بصیرت و شمشیر، بی تکلّف و لطیف مثل نسیم؛ لبریز از تحمل کوچه های سنگ باران و شکنجه یاران، لبریز از غمی همیشگی و پنهان و روحی بی کران، پر از عطر اذان و ضربه های خزان، سوره سرخ ایثار و آیه سبز بهار.
بدرود که دستان قلم در فراق تو آتش گرفته اند!
یا رسول الله صلی الله علیه و آله ! روزی که برای عشق، درهای خلقت را گشودند، تنها به تو اذن دخول دادند و خداوند، 63 جرعه از تو بیشتر بر اهل زمین نچشانده بود که مستی حضورت را بازپس گرفت. تو خیال بلند یک پرواز بودی که از ابتدا، پای بر زمین ننهادی؛ گرچه خورشید را در دستی و ماه را در دست دیگرت گذاشتند.
ای ساقی! ناز چشمت جبرئیل را نامه رسان عشق تو با دوست کرده بود. می روی و از تنفس تو، دوازده شاخه گُل می رویند تا به تفسیر تو برخیزند.
ای ناشر آخرین دفتر خدا، ای کاش کتاب عمر تو سر نیامده بود!
یا رسول الله صلی الله علیه و آله ! مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد، اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس می کنیم.
با غروب آفتاب تو، کعبه تا قیامت سیه پوش گشته و زمزم، اشک عزا به رخسار مکه می ریزد.
دریای بی کرانه ای که اینک در بستر آرمیده است و نفس های مهربانش به شماره افتاده اند، سال های سال، ستون های عرش را بر دوش کشیده و عمری، دلیل هستی بوده است.
خسته است. شاید این لحظه های در بستر افتادن، قدری به آغوش آرامش ببرند آن چشم هایی را که هرگز آسوده خاطر نخوابیده اند؛ چشم هایی که شب تا صبح، به آسمان خیره بود و نگران سرنوشت اهالی خاک، تمام دعاهای خیرخواهش را به درگاه خدا می برد.
... چگونه این همه سال رنج پیامبری را بر دوش کشیدی و «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرا»، ورد زبانت بود!
چگونه این همه دویدی با گام هایی که لحظه ای نیاسودند و جز مشقت، سرنوشتی نداشتند؟ از مکه به مدینه، از نیمه شب های تهجّد به معراج، از خندق به خیبر و اُحد و بدر... از حرا به شعب ابی طالب... چه فرسنگ های جان فرسایی را پشت سر گذاشتی!
دیگر تمام شد؛ تمام آن روزهای بی قراری و شب های بی خواب که گمراهیِ مردمِ زمانه، تو را آسوده خاطر نمی گذاشت؛ تو را که در همه لحظه ها، برای رونق سفره هایشان و برای خاطر روشنای خانه ذهن و دلشان، خواب و خور نداشتی. دیگر آرام باش که پروردگار، بار سنگین نبوت را از شانه های پرطاقت این همه سال تو برگرفت و تو، امانت خطیر خویش را به منزل مقصود رساندی.
آه از دل مهربان تو ای رحمة للعالمین که در این واپسین نفس ها مدام زیر لب زمزمه می کنی: امّتی، أمّتی...
دیگر این کوچه ها، صدای گام های کسی را نمی شنوند که سپیده را در رگ های شهر جاری می کرد و پرندگان، جای پایش را بوسه می زدند و فرشتگان، در رشحات وضویش غسل می کردند؛ همان مردی که از فراز بام خانه ها، باران خاکروبه بر سرش می بارید و او به عیادت این جفای بی حرمت می رفت.
تا هنوز و همیشه، حنجره مؤذنان توحید به شوق او فریاد می شود و گلدسته های زمین، به بلندای نام او تکیه دارند؛ رسول مهربانی که خدا به او فرمود: «برای این امت فراوان دعا کن که دعای تو مایه آرامش آنهاست...».
انگار تاروپود آدمی را با فراموشی بافته اند! همیشه کار ما، همین است. تا داشته ایم، ندیده ایم. به محض از دست دادن، یادمان افتاده است که چیزی، از لای انگشتانمان سر خورده و افتاده... دست هامان تهی، دل هامان افسرده، تن هامان رنجور و خسته... .
«تو»، نور بودی؛ شعله شمعی در کوران تاریکی بی انتهای تاریخ.
«تو»، آب بودی؛ چشمه ای در میان کهنگی و تحجر افکار.
این، «ما» بودیم که شوریدگی نمی دانستیم. نیاموخته بودیم که با «تو»، می شود تا یک قدمی خدا رفت. نیاموخته بودیم که «تو»، رسول مهربانی و عطوفتی و تو را و ما را، شکافی عمیق از همدیگر جدا می کرد.
رنجی که تو برای امتت به جان خریدی، با هیچ رنجی در عالم قابل قیاس نیست. کوه اگر بود، زیر بار آن مسئولیت خطیر، خرد می شد. آسمان اگر بود، ترک برمی داشت... کسی را یارای هم صحبتی با خدا نبود؛ کسی که خاکی باشد، اما به راه های آسمان واردتر باشد.
تو پذیرفتی. تو لرزیدی از خوف الهی و پذیرفتی که دشنام بشنوی. پذیرفتی که همه خاکسترهای عالم از همه پشت بام های دنیا بر سرت فرود آید. پذیرفتی که سنگ ها، همگی روانه پیشانی ات شوند، اما واسطه ای باشی برای خدا و اهل زمین. منجی باشی برای جهل مرکبی ازلی که در تاروپود آدمی رسوب کرده و مانده بود. «رحمة للعالمین» باشی برای ریزترین و درشت ترین موجود هستی.
شاید یکی از دلایل مهم بیماری امام سجاد(ع) از نقطه نظر مصالح الهی ، شاهد بودنش در حادثه غمبار کربلا و سپس نقل پیام عاشورایی به دیگران باشد امام در شرایطی سکان دار کشتی طوفان زده یاران ولایت گردید که سنگین ترین غمها و جراحتهای روحی و عاطفی بر قلبش وارد شده بود شهادت مظلومانه یک کاروان خویشاوند و هم پیمان ، برجای ماندن فرزندان یتیم و مادران داغدیده در میان شمشیرهای تشنه به خون مظلومان و بلند شدن گریه ها و نوحههای زنان بی سرپرست ، بی شوهر ، بی برادر و فرزند کشته و دیدن چهره زرد ، بی رمق و کمر خمیده حضرت زینب (س) همه و همه حکایت از سنگینی مسوولیت در اوج دشواریهاست که امام به فقدان نیروی تدافعی و عناصر حمایتگر از مرز و حریم ولایت و مواجهه با حکومتی سفاک و پلید و عدم امکان کمترین اعتماد به مدعیان هواداری از امامت و طرفداران دروغین ولایت به مبارزه پنهان و بسترسازی فرهنگی و بازسازی نیروهای فعال و انقلابی میپردازد .
اینجاست که از نظر مدیریت ، اگر رهبری پیروان خود را از دست داده باشد و کادر ستادی و نیروهای صفی وی از هم پاشیده شده باشند باید تلاش در جهت کادرسازی ستادی و جمیع نیروهای مخلص صفی نماید تا بتواند با مدیریت بر آنها سازمان خود را به اهدافش برساند و امام در این زمان یعنی بعد از حادثه عاشورا نیاز به چنین طرحی داشت از این رو طراح آن خود وی همراه با عضو برجسته سازمانشیعنی زینب کبری (س) گردیده و همزمان با کادرسازی فرهنگی ، به مدیریت روی آورده و چهرهای نوین از مبارزه با طاغوتیان را فرا روی تشیع نمایان ساخت .
بعد از واقعه روز دهم محرم الحرام ، امام ، علیرغم همه دردهای درونی و رنجهای جسمی بر سکوی رهبری تکیه زد و از لابلای توده های غم و درد ، قد برافراشت و آنگونه فضای تیره تبلیغات مسموم امویان را شکافت که کورترین چشمها و بی رمقترین قلبها و بسته ترین گوشها حقیقت را یافتند و بر کوردلی سفاکان و حماقت خویش افسوس خورده و بر مظلومیت حسین (ع) و خاندانش گریستند ، امام دو بار خطبه خواند که یکی در مقابل مردم و دیگری در کاخ ابن زیاد بود . خدیم بن شریک اسدی روایتگر خطبه نخست امام (ع) در مقابل مردم چنین میگوید :
« خرج زین العابدین الی الناس و او می الیهم ان اسکتو فکستوا و هو قائم فحمد الله و اثنی علیه و صلی علی نبیه ثم قال: »
یعنی امام سجاد (ع) به طرف مردم آمد و با اشاره مردم را ساکت کرد همه آرام شدند برجای ایستاد . سخنش را با ستایش پروردگار آغاز کرد و بر پیامبرش درود فرستاد سپس فرمود :
« هان ای مردم آنکه مرا میشناسد سخنی با او ندارم ولی آن کس که مرا نمیشناسد بداند که من علی بن الحسین فرزند همان حسینم که در کنار رود فرات ، سر مقدسش را از بدن جدا کردند بی آنکه جرمی داشته باشد ».
امام سجاد (ع) در صدد بیداری مردم آمده و میخواهد جو تاریک پدید آمده بوسیله تبلیغات مسموم امویان را از بین ببرد و از این روست که واقعیت را آنگونه که بوده بیان میدارد :
« انا بن من انتهک حریمه و سلب نعیمه و انتهب ماله و سبی عیاله انا من قتل صبرا فکفی بذلک فخرا »
« من فرزند کسی هستم که حریم او را حرمت ننهادند ، آرامش او را ربودند ، اموالش را به غارت بردند و خاندانش را به اسارت گرفتند ، من فرزند کسی هستم که دشمنان انبوه محاصرهاش کردند و در تنهایی و بی یاوری به شهادتش رساندند امام سپس اشاره به نامههای پر از خدعه آنها نموده و فرمود :
هان ای مردم ، ای کوفیان !
آیا به یاد ندارید نامههایی که برای پدرم نوشتید ؟ نامههای سراسر خدعه و نیرنگتان را ، در نامههایتان با او پیمان بستید و بیعت نمودید ولی او را کشتید وای بر شما از آنچه برای آخرت خویش تدارک دیدهاید پیامبر اکرم را با چه رویی ملاقات خواهید کرد ، او به شما خواهد گفت : شما خاندان مرا کشتید حرمتم را شکستید ».
امام سجاد (ع) ندامت را در چهرههای افراد دید و ادامه داد که :
« و لکم فی رسول الله اسوه حسنه »(1) :
« رسول خدا الگویی شایسته برای شماست » :
امام سجاد (ع) با استناد به آیه چه میخواهد بگوید ؟
شاید آوردن چنین آیه ای در اینجا به خاطر این باشد که بفهماند روش آنان مخالف روش رسول خدا (ص) است ، چرا که پیامبر اکرم نسبت به اهل بیت خویش بویژه فاطمه زهرا (س) ، علی بن ابیطالب (ع) ، حسن و حسین (ع) ، محبتی خاص داشت و دربارهی رعایت حقوق و حرمتآنها سفارشهای صریحی به امت کرده بود و کوفیان خلاف آن را عمل کرده بودند . در اینجا کوفیان به اظهار پشیمانی پرداخته و همه یک صدا فریاد برآوردند :
« نحن کلنا یابن رسول الله سامعون مطیعون حافظون لزمامک غیر زاهدین فیک و لا راغبین عنک فمرنا بامرک رحمک الله فانا حرب لحریک و سلم لسلمک لنأخذن ترثک و ترثنا ممن ظلمک و ظلمنا » :
« ای فرزند رسول خدا (ص) تمامی ما گوش به فرمان شما و پاسدار حق شماییم بی اینکه از این پس روی بگردانیم و نافرمانی کنیم اکنون فرمان بده تا اطاعت کنیم .
ما با کسی که به جنگ شما برخیزد خواهیم جنگید و با کسی که در صلح شما باشد ، صلح و سازش خواهیم کرد ما حق تو و حق خودمان را از ظالمان باز خواهیم گرفت ».
امام با رد و شماتت آنان و سخنانشان مهری باطل بر آرمانهایی که اظهار میدارند میزند ، چه اینکه ندا برمیدارد که : « داغهای برجای مانده از فقدان رسول خدا ، پدرم و فرزندانش و جدم امیرالمومنین فراموش نشده است طعم تلخ مصیبتها هنوز در کامم هست و غمها در گستره سینهام موج میزند تنها میخواهم که شما ، شما کوفیان نه عزم یاری ما کنید و نه به دشمنی با ما برخیزید ».
امامسجاد (ع) در پایان سخنان آتشینش که آتش ندامت و پیشمانی را در جان کوفیان برافروخت و مهر بی وفایی را برای همیشه بر پیشانی آنان زد اندوه عمیق و سراسر جانکاه خویش را با اشعاری به پایان رساند که قلبهای سوخته را بیشتر به التهاب وا داشت .
لا غروان قتل الحسین و شیخه قد کان خیراً من حسین واکرما
فلا تفرحوا یا اهل کوفه بالذی اصیب حسین کان ذلک اعطماً
قتیل بشط النهر نفسی فدائه جزا الذی اراده نار جهنما
« اگرحسین کشته شد چندان شگفت نیست چرا که پدرش با همه آن ارزشها و کرامتهای برتر قبل از او به شهادت رسید ، ای کوفیان با آنچه نسبت به حسین روا داشتید شادمان مباشید واقعهای عظیم صورت گرفت و آنچه گذشت رخدادی بزرگ بود جانم فدای او باد که در شط فرات ، سر بر بستر شهادت نهاد و آتش دوزخ جزای کسانی است که او را به شهادت رساندند»(2)
امام سجاد (ع) با بیان سخنان خویش و رسانیدن واقعیات به مردم پرده از جنایات هولناک امویان کنار زد و حقیقت عَلَم شده بر سر نیزه را برای آنها شناساند .
خطبهای که امام سجاد (ع) در مجلس یزید نیز خواند چهره مجلس فاتح یزید را به لشکری شکست خورده مبدل ساخت که خلاصه آن را در اینجا بیان میکنیم .
یزید در کاخ خود و به قولی در مسجد شام سخنوران و بزرگان قوم را جمع کرده بود تا فتوحات خویش و ذلت اهل بیت را بیشتر نمایان سازد ولی نتیجهای عکس عاید او گردید ، یزید از خطیب دربار خواست که به منبر رود ؛ او هم در بلندی جای گرفت و زبان به هتاکی و بی حرمتی به اهل بیت گشود .
امام سجاد (ع) از گستاخی و زشت گویی خطیب برآشفت و وقتی سخنانش تمام شد اجازه خواست که با مردم سخن بگوید ابتدا یزید اجازه نمیداد ولی با اصرار عدهای راضی شد ، امام از پلکان منبر بالا رفت و در برابر چشمان مردم قرار گرفت و نوای گرم توحیدی از زبان مبارکش اوج گرفت بعد از ثنای خدا و درود بر پیامبر و خاندانش فرمود :
« ای مردم !
شش نعمت به ما عطا گردید ما از علم ، حلم ، بزرگواری ، بخشش ، فصاحت ، شجاعت و محبوبیت اجتماعی در میان مومنان برخورداریم فضیلتها و شرافتهای ما عبارتند از اینکه : پیامبر خاتم حضرت محمد (ص) از خاندان ماست و علی بن ابیطالب صادق ترین یار وی ، جعفر طیار ، حمزه شیر شجاع خدا و رسول و حسن و حسین دو سبط این امت ، نیز از خاندان ما هستند ، ای مردم من فرزند مکه و منایم ، من فرزند زمزم و صفایم ، من فرزند آنم که حامل رکن است ، من فرزند آن پیامبری هستم که بر مرکب براقآسمانی سوار گشت و جبرئیل او را به بلند جایگاه هستی- سدره المنتهی- رسانید ، من فرزند آنم که فرشتگان آسمان با او نماز گزاردند و به او اقتدا کردند ، من فرزند دریافت کننده وحی ام ؛ فرزند محمد مصطفایم » و بعد به معرفی خود از طریق علی بن ابیطالب (ع) پرداخت و از فاطمه زهرا (س) سخن گفت و چنان خود را معرفی کرد که گریه مردم بلند شد و یزید از تاثیر سخنان امام هرسناک گردید و به مؤذن دستور داد که اذان بگوید .
موذن شروع به اذان گفتن نمود ، الله اکبر......... اشهد ان لا اله الا الله ......... اشهد ان محمد رسولالله
امام که هنوز بالای منبر بود سر خویش را به سوی یزید برگرداند و فرمود : « آیا محمد که شهادت به رسالت او میدهیم جد تو است یا جد من است اگر بگویی که جد من است که بیهوده گفتی ای ولی اگر جد من است پس به چه دلیل و به چه جرمی اهل بیتش را اینگونه آزار میدهی ؟ » ، سخنان امام سجاد (ع) شوری در مجلس ایجاد کرد و پرده از دروغگویی و ظلم ظالمان خاندان اموی برداشت و آنها را به مردم معرفی نمود این پیامی بود که به مردم رسید و آنها را در غم و اندوه فرو برد .
در سنن ابن حنبل آمده است : « جبرئیل ، محمد علیه الصلاه و السلام را از کشته شدن حسین (ع) و خاندان او در کربلا آگاه نمود. » (3)
گفتهاند که سلمان فارسی پیش امام علی (ع) رفت تا به مناسبت تولد زینب (س) به او تبریک بگوید اما او را دلتنگ و اندوهناک یافت ، آنگاه علی (ع) حوادثی را که دخترش در کربلا با آن مواجه میشود برای سلمان بازگو کرد و سپس گریست .
حضرت زینب (س) در زیر چتر الطاف نبوی و عنایت علوی رشد نمود در ابتدا دختر بچه شیرینی بود که در آغوش مادری مهربان دروس اولیه زندگی را فرا گرفت و از محضر بزرگترین استادان بشریت یعنی جد بزرگوارش و پدر عالی مقامش علوم دینی را آموخت و نشو و نمای تربیتی- دینی نمود به گونهای که در تاریخ نمیتوان فردی را یافت که بهآن ترتیب بلند پایهای که زینب (س) در آن خانواده عالی مقام نائل گردید ، رسیده باشد .
گویند که وی در نزد پدر به تلاوت آیاتی از قرآن کریم پرداخت و بیان تفسیر آن آیات را از پدر درخواست نمود و امام به تفسیر آیات تلاوت شده پرداخت ، زینب دریافت که در آینده مسئولیتی خطیر خواهد داشت .
وقتی امام علی (ع) خبر را به زینب (س) میدهد دختر بنی هاشم با قیافه جدی میگوید : ای پدر آن را میدانم چه اینکه مادرم زهرا (س) مرا بدان آگاه فرموده تا برای آینده آماده باشم .
زینب (س) یاور حسین (ع) و پیام آور عاشورا :
عقلیهی بنی هاشم هیچگاه از خانواده پدرش جدا نگشت . تا زمانی که امیرمومنان در کوفه خلیفه مسلمین بود و تا زمانی که حسین (ع) و برادر بزرگوارش در کربلا به درجه رفیع شهادت نائل گشت به همراه برادران خود سفر کرد ، پس از شهادت حسین بن علی (ع) عَلَم پیام آوری و تبلیغ ارزشهای شیعی را به همراه برادر زاده خود یعنی امام سجاد (ع) به دوش گرفت و از ارزشهای بجا مانده از قیام حسین بن علی (ع) دفاع نمود .
شایان ذکر است که اگر زینب (س) از میدان حوادث دوری میجست و در کشور حجاز میماند و زندگی را صرف کارهای خصوصی و مسوولیتهای زناشوئی و تربیتی مینمود و در پیشامد های سیاسی که خاندان رسالت شاهد آن بودند ، وارد نمیگشت شاید هیچگاه از او به این بزرگی و بزرگواری یاد نمیشد .
مهین بانوی بنی هاشم ، زینب کبری (س) شاهد حوادث گوناگونی در طول تاریخ زندگی پر بار خویش بود و دردناکترین حادثه ، واقعه عاشورا بود که شاهد شهادت تمام کسانش شده بود بعد از شهادت سید الشهداء مسوولیت سنگین خاندان رسالت و از همه مهمتر رسانیدن پیام حسینی بر دوش بانوی قهرمان کربلا قرار گرفت و در صحنههای مختلفی اقدام به تبلیغ پیام عاشورا و نیز نگهداری و حفظ ارزشهای الهی بجا مانده از حادثه کربلا نمود .
در جریان اسارت اهل بیت (ع) و خطبههای آتشین زینب کبری (س) مردم خود را نادم و پیشمان یافتند و از ندامت و ذلت سر به زیر افکنده بودند درحالی که زینب کبری فرمود :
« یا اهل الکوفه اتبکون؟ فلا سکنت العبره و لا هدأت الرنه ! انما مثلکم مثل التی نقضت غزلها من بعد قوهٍ انکاثاً ، تتحدون ایمانکم دخلاً بینکم الا سأ ما تزرون ».
« ای والله فابکوا کثیراً و اضحکوا قلیلاً فقد ذهبتم بعارها و شنارها ، فلن ترحضوها بغسل ابداً و کیف ترحضون قتل سبط خاتم النبوه و معدن الرساله و مدار حجتکم و منار محبتکم هو سید شباب اهل الجنه لقد اتیتم بها حرقا شوها ».
« ای مردم کوفه آیا گریه میکنید ! هرگز اشک چشمانتان ناپسند و نالههایتان خاموش نگردد و در حقیقت مَثَل شما مَثَل زنی است که رشته خویش را پس از محکم یافتن ، پنبه نماید سوگندهای خویش را مابین خود دست آویز فساد قرار دادید آگاه باشید بد است آن بار گناهی که بر دوش گرفتید . آری قسم به خدا که بسیار بگریید و اندک بخندید زیرا که هم آغوش ننگ و عار شدهاید ، ننگ و عاری که هرگز لکهی آن از دامن خویشتن نتوانید شست و چگونه از این ننگ خود را بشوئید که نوادهی خاتم پیغمبران و معدن رسالت را بکشتید در صورتی که او مرجع رفع اختلافات و راهنمای شاهراه زندگی شما و سرور جوانان اهل بهشت بود کاری بس شوم و چاره ناپذیر مرتکب شدهاید ».
همانطور که دیده میشود مهین بانوان بنی هاشم و پیام آور کربلا ، درعین حالی که اهل کوفه را سرزنش میکند ، رسالت خویش را در پیام آوری به نحو احسن ابلاغ میکند .
اما این تنها سخنی نبود که زینب (س) بر زبان راند ، چنان با مردم سخن گفت که آنان به گریه افتاده و به عمق جنایت خویش پی بردند .
قابل توجه اینکه کاروان اهل بیت(ع) : در تمام مسیر که با مردم روبرو میگشتند علاوه بر معرفی خود ، از هیچکس تقاضای کمک نمینمود و مناعت طبع بزرگ منشانه خویش را حفظ میکردند و حضرت زینب (س) نقش موثری در این راه داشته است ، زمانی هم کاروان اسرا وارد دارالاماره شده و زینب به یاد روزگاری افتاد که پدرش حاکم بود و مردم به دیدهی احترام به آنها مینگریستند ولی الان به عنوان اسیر وارد قصر حکومتی شده بودند اشک در چشمان حلقه زده بود اما شجاعت خویش را به یاری طلبید و جلو اشک خود را گرفت تا خویشتن را پیش دشمن خوار نسازد .
زینب (س) با جلال و ابهت تمام بدون آنکه به صاحبان فعلی کاخ حکومتی توجه کند وارد مجلس گردیده و بجای خویش مینشیند و وقتی ابن زیاد از نام او سوال میکند برای تحقیر او جوابی نمیدهد تا این امیر سرکش عصبانی کشته و میگوید : سپاس خدای را که شما را رسوا نمود و بکشت و اخبارتان را دروغ گردانید ، زینب (س) پاسخ میدهد :
« الحمدلله الذی اکرمنا بنبیه صلی الله علیه و آله و طهرنا من الرجس تطهیرا انما یفضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا » :
« سپاسخدای را که ما را با بستگی به پیغمبر (ص) گرامی داشت ، و از آلودگی و ناپاکی ، مبرا ساخت و شخص گنهکار رسوا میگردد و بدکار دروغ میگوید و خدا را شکر که آنان غیر از ما هستند ».
عقیلهی بنی هاشم دیگر بار در کاخ یزید به ایراد خطبه پرداخته و یزیدیان را برآشفت و آن زمانی بود که یزید از سرهای شهدا پرده برگرفت و با چوب خیزران شروع به اهانت به دندانهای امام حسین (ع) نمود در حالی که اشعاری زمزمه میکرد که ترجمه آن ، این است :
« ای کاش پیرمردان ما که در بدر کشته شدند ، شاهد بودند و ناله و فریاد (خزرج) را از ضربات تیز و سنان میشنیدند آنگاه صدا به هلهله و شادی بلند نموده ، میگفتند : ای یزید دستت شکسته مباد ».
در این هنگام حضرت زینب (س) بر سر یزید فریاد زد و فرمود :
« صدق الله یا یزید ثم کان عاقبه الذین اساؤ السووی ان کذبوا بایات الله کانوا بها یستهزون » :
« خدای متعال راست فرمود که سرانجام بدکاران ، زشت خواهد بود زیرا که آیات خدا را تکذیب کرده و به آن استهزا نمودند ».
آن حضرت مبنای سخنانش را قرآن کریم قرار داده و کلامش را به آیات الهی زینت میبخشید و در ادامه میفرماید :
ای یزید بدان که خدا اگر مهلتی به تو داده است از این جهت است که میفرماید :
« وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ »(4) :
« آنان که کافر شدند ، هرگز گمان نکنند که اگر مهلتی به آنها میدهیم به نفع آنان است بلکه ما به آنها مهلت میدهیم تا در گناه زیاده روی کنند آنگاه عذابی خوار کننده برای ایشان خواهد بود ».
بعد میفرماید :
ای غلامزاده آیا از عدل و داد است که دختران و کنیزان خویش را در پس پرده نگاهداری و دختران رسول خدا (ص) را مانند اسیران به هر سو بگردانی ؟
پردهی حجابآنان دریده شد و صدایشان از محبت و غم بگرفت و محزون و اندوهگین بر روی اشتران به هر سو رانده شدند و آنان را به دست دشمنان در شهرها سرگردان نمودی ، نه محافظی داشتند و نه منزلگاهی ، مردم از دور و نزدیک به آنان نظاره میکردند درحالی که از مردانشان ، کسی در کنار آنان نبود سپس فرمودند :
« وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»(5) :
« هرگز گمان نکنید ، آنان که در راه خدا کشته شدند مردهگانند بلکه زنده بوده و در نزد پروردگارشان روزی می خورند . بعد از اتمام خطابهی حضرت زینب (س) یزید و اطرفیانش چنان بی حرکت و خاموش بودند که گوئی پرنده بر سرشان نشسته بود و از ترس پریدن آن تکان نمیخوردند .
بعد از رهسپار شدن کاروان اسرا به کربلا و بعد به مدینه شهر پیغمبر (ص) ، امویان از ترس شورش مردم ، از آن بانوی مکرمه خواستند که دوباره عزم سفر کند و حجاز را ترک نماید ، با اصرار زیاد ، زینب (س) به همراه زنان بنی هاشم مدینه را ترک گفت و بعد از آن دیگر مدینه را به چشم ندید .
ای دل دریا دل دریای تو عرش خدا منزل و ماوای تو
دختر تنهای خدا بر زمین خواهر آزادی و فرزند دین
آنچه تو کردی به صف کربلا کردهی مخلوق بود یا خدا
آن همه خون دیدن و چون گل شدن دست خزان دیدن و بلبل شدن
دیدن خورشید ذبیح از قفا باز ستادن چو فلک روی پا
جان تو گلخانهی عشق و بلاست جای چنان چون تو زنی کربلاست
امام حسین علیه السلام کیست؟!
• پیشگفتار
• ویژگیهای حضرت امام حسین
• روش نشر تفکر عاشورایی در جوامع امروز
• نقش حسینیّهها در انسجام معنوی و اجتماعی شیعه
قبل از آن که وارد بحث شویم و دربارهی آموزههای این شخصیت ممتاز چیزی بنویسیم پیشتر به اندازه فهم خودمان در خصوص شناخت سرور آزادگان و سالار شهیدان مطالبی را به عنوان مقدمه ذکر میکنیم:
1ـ در این که تمام امامان معصوم از مولی الموحّدین گرفته تا حضرت مهدی که خداوند ظهورش را نزدیک گرداند از یک نور آفریده شدهاند و همه از حقیقت محمّدیهاند، در میان مذهب امامیّه حرف و کلامی نیست بنابراین، در تفاضل و برتر بودن بعضی از بعض دیگر از نظر اصل خلقت و آفرینش میانشان تفاوتی وجود ندارد و همهی آنها از انوار الهیّه و از نور محمّدیهاند و در تمام مراتب کمالات و معنویّت مساویند ؛ یعنی هر کمال و فضیلتی را که برای هرکدام ثابت کردیم برای سایر امامان، مقرّر و ثابت است و اگر این طور نبوده باشد نقص در امام و امامت لازم خواهد آمد و این، عقلاً باطل است.
2ـ در طول زندگی برای بعضی از معصومین، فرصت و موقعیّتی پیش آمد که برای اکثرشان آن فرصت و موقعیّت پیش نیامده بود لذا بسیاری از امامان، نتوانستند از آن فرصتها و موقعیّتها استفاده کنند؛ مثلاً در برههای از زمان در اثر اختلافات شدید بنیعباس با بنی امیه و در آخر کار سقوط دولت و حکومت بنی امیه و روی کار آمدن بنیعباس امام صادق(ع) توانستند به خوبی از فرصت استفاده کنند و مجالس علمی و فقهی تشکیل دهند و در نتیجه با تعلیم و تربیت بیش از چهار هزار دانشمند توانستند اسلام راستین و مذهب تشیّع را تبیین و به جامعه اسلامی معرفی نمایند. در حالی که همین امام(ع) در اواخر عمر خود در فشار حکومت ظالمانه بنیعباس بودند و بالاخره بهدست منصور به شهادت رسیدند.
حالا اگر گفتیم امام جعفر صادق(ع) رئیس مذهب تشیع و زنده کننده اسلام راستین است بدان معنا و مفهوم نیست که امامان دیگر قابلیّت این کار را نداشته و از این عمل عاجز بودهاند، زیرا این فکر و منطق غلط بوده و مسئله امامت و پیشوایی بالاتر از این حرفها است. یا حضرت سیدالشهدا(ع) قیام نمود و آن صحنهی محیّر العقول را در جهان بشریّت برای حفظ کیان اسلام و ابقای دین به وجود آورد که دیگر از امامان چنین عملی را به وجود نیاوردند، حال نباید گفت که مثلاًحضرت امام حسن مجتبی(ع) از این اقدام تکویناً عاجز بوده است و حال آن که با مطالعهی تاریخ زندگی این دو برادر روشن خواهد شد که قیام و انقلاب حضرت امام حسین(ع) اوّلاً حسنیّه و ثانیاً حسینیّهی بوده است.
1ـ خداوند متعال برای حضرت امام حسین(ع) یک حساب جداگانهای باز کرده که برای احدی از انبیاء و امامان معصوم، چنین حسابی باز ننموده است.
چرا و برای چه حضرت امام حسین(ع) برندهی جایزهی ممتاز است؟! پاسخ این سؤال با مراجعه به تاریخ پر افتخار این وجود نازنین بلکه قبل از ولادتش روشن خواهد شد.
حضرت امام حسین(ع) نه تنها در قلوب شیعیان خود نفوذ کرد بلکه فرق غیراسلامی نیز او را انسانی آزاد و آزاده شناخته و برای آن سرور آزادگان امتیازات خاصی را قائلند. اینک ما در این جا گفتار و معتقدات بعضی از دانشمندان و مورخان غیر اسلامی را نقل نموده و ذکر میکنیم:
• ع.ل.پوید مینویسد:
درس امام حسین(ع) این است که در دنیا اصول ابدی عدالت و رحم و محبت وجود دارد که تغییر ناپذیرند و همچنین میرساند که هرگاه بدی مقاومتکند و بشر در راه آن پافشاری نماید آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند. در طی قرون افراد همیشه جرأت و پر دلی و عظمت روح و بزرگی قلب و شهامت روانی را دوست داشتهاند و در اثر همینهاست که آزادی و عدالت هرگز به نیروی ظلم و فساد تسلیم نمیشود. این بود شهامت و این بود عظمتِ حسین(ع) و من مسرورم که در چنین روزی با کسانی که این فداکاری را از جان و دل ثناء میگویند شرکت کردهام. هرچند که یک هزار و سیصد سال از تاریخ آن میگذرد.
• اپرونیک مورخ مشهور امریکایی از واشنگتن مینویسد:
برای امام حسین(ع) ممکن بود که زندگی خود را با تسلیم شدن به ارادهی یزید نجات بخشد، لیکن مسئولیت پیشوایی و نهضت بخش اسلام، اجازه نمیداد که او یزید را به عنوان خلیفهی مسلمین بشناسد. او به زودی خود را برای قبول هر ناراحتی و پافشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی امیّه آماده ساخت. در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در روی ریگهای تفتیده روح حسین فنا ناپذیر برپاست. ای پهلوان وای نمونهی شجاعت و ای شهسوار من ای حسین!
2- از ابتدای تکوّن حضرت امام حسین(ع) تا ولادت و از ولادت تا شهادت تمام عوالم هستی آسمانها و فرشتگان زمین و دریاها همه و همه برای حضرتش گریه نمودند که این جریان برای کسی پیش نیامده و نخواهد آمد. بلی برای حضرت یحیی نیز آسمان گریه کرد. در تفسیر مجمع البیان ضمن آیهی "فَما بَکَت عَلیهِم السَماءُ وَ الارضُ" مرحوم طبرسی فرمودند: برای دو نفر یحیی و حضرت امام حسین(ع) آسمانها و فرشتگان چهل شبانه روز گریه نمودند. و در همین تفسیر آمده است: آفتاب در طلوع و غروبش تا چهل روز به حالت حمراء و سوزش بود و در مناقب ابن شهر آشوب مازندرانی چنین است:
" بَکَت السَماءُ عَلَی الحُسَینِ(ع) اَربَعِینَ یَوماً "، تفسیر صافی سوره الدّخان.
3- حضرت امام حسین(ع) در تمام کمالات و فضیلتها حتی در عبادت برترین انسان بود. چرا حضرتش مکنی به ابیعبدالله شده است؟! آیا این کنیه از کنیههای متعارف است؟! ظاهراً در این کنیه ویژگیای است و اشاره است به محور بودن آن حضرت در تمام کمالات.
ابوعبدالله یعنی پدر بنده خدا. پدر در خانواده نقش بزرگی دارد و باید الگو بوده باشد. پدر مربی و مکمل است. پدر الگو و مصدر است. برای همه حضرت امام حسین(ع) پدر بندگان خدایند و همه بندگان؛ یعنی عبادت کنندگان در رسیدن به کمالات باید از امام حسین(ع) درس بیاموزند.
4- زیارت امام حسین(ع) معادل حج و عمره است. در روایات بسیاری آمده است اگر روزی مشاهده شد که بیت الله الحرام از حجاج خالی است، در آن وقت از باب وجوب کفایی بر مسلمانها واجب است به زیارت خانهی خدا بشتابند. اگرچه مستطیع نبوده باشند و یا حج واجب خود را رفته باشند. مرحوم صدوق که رضوان خدا بر او باد همین مطلب را راجع به زیارت امام حسین(ع) گفته که اگر روزی بیاید مردم به طور کلی ترک زیارت امام حسین(ع) نموده باشند، در این صورت به طور واجب کفایی بر شیعیان واجب است که بهزیارت امام حسین(ع) بروند و نگذارند حرم مطهر خالی از زائر باشد (نقل از آیتاللهمرعشی نجفی)
آیا زیارت امام حسین(ع) در روز عرفه مثل زیارت خانهی خداست؟
یا گفته شود: ثواب زیارت امام حسین(ع) از زیارت خانه خدا بیشتر است و یا مساوی است. بزرگترین دلیل برای این مطلب این است: شکی نیست در اینکه خانهی خدا که در مکه واقع شد حرمت و احترام و عظمت آن برای احترام و حرمت حضرت ابراهیم(ع) است که آن را بنا نمود و خلیل الرحمن هنگامی که مأمور به ذبح فرزندش حضرت اسماعیل شد، طاقت نیاورده چشمانش را بست اما امام حسین(ع) جوانش را نزدش قطعه قطعه نمودند و جوانانی را برای خدا قربانی کرد و ابداً ناراحت نشد و رنگ نباخت. پس زمین کربلا که مزار شهدای راستین قرار گرفت و مرقد مطهر عزیز اسلام در آن جا واقع شد، میبایستی زیارت آن و ثواب زیارت آن لااقل معادل ثواب خانهی خدا باشد، نه کمتر.
5- امام حسین(ع) همچون پدر بزرگوارش، مولای متقیّان(ع) در دل شب غذای بیچارگان را حمل مینمود و به خانههای فقرا میرفت. حتی بعد از شهادت سالارشهیدان، اثر زخم روی کمر ایشان مانده بود که آن زخم نه از شمشیر بوده و نه از نیزه، بلکهدر اثر حمل غذای مستمندان بوده. لذا از زین العابدین(ع) پرسیدند. حضرت در پاسخ فرمودند: این زخم بر اثر حمل غذا برای فقرا و بیچارگان بود. این مطلب را غیر از علمای شیعه دیگران نیز گفتهاند. مانند ابن جوزی در کتاب «تذکرهی الخواص» و ابونعیم اصفهانی در «حلیهی الاولیاء» .
• امام حسین(ع) و حکومت دینی
رهبران الهی و مردان آسمانی برای تشکیل حکومت دینی تا پای جان کوشیدند و برای نجات انسانها از ستم و تجاوز به نام قانون مقرّراتی وضع نمودند. بعد از شهادتعلی(ع) با روی کار آمدن خاندان اموی، حکومت اسلامی به حکومت استبدادی ـ شاهنشاهی مبدل شد و حاکمها به نام خلیفهی اسلامی، دین اسلام را بازیچه قرار دادند.
امتیازهای طبقاتی به وجود آمد و دوستان و شیعیان حضرت علی(ع) از تمام حقوق اسلامی ـ اقتصادی و غیره محروم گشتند . شیعیان در بدترین وضع به سر میبردند و محبت به علی(ع) و خاندان رسالت جرم بزرگی بود که موجب محرومیت و شکنجه شیعیان میشد. معاویه و تمام حاکمان زورگوی بنی امیه جز سفاکی و خونریزی کار دیگری نداشتند و در یک کلمه اسلام از مسیر خود منحرف شده بود.
بعضیها گفته و یا میگویند: چرا امام حسین زندگی خود را به مخاطره انداخت و چرا با حکومت نساخت؟! مگر زندگی راحت چیست؟! زندگی آسوده از منظر رهبران آسمانی، یعنی ملت و جامعه آسایش داشته باشد و مردم از زندگی خود راضی باشند و آزادی باشد و ستم شکل نگیرد و تفاوت قومی و نژادی نباشد.
امام حسین(ع) هنگامی زندگی آسوده دارد که حقوق انسانها و پیروان مذاهب به حکم قوانین اسلام داده شود، نه اینکه مردم از حقوق خود محروم باشند و در محیط خفقان زندگی کنند. نه این که دستهای از خدا بی خبر در حال شوکت و عزت و در منتهای خوشی زندگی نموده اما تودهی مردم، حتی نان خالی هم نداشته باشند.
حسین(ع) فرزند کسی است که پیوسته به درماندگان کمک میکرد و برای نجات دادن طبقات محروم و مظلوم با ستمگران مبارزه میکرد و شبانگاه غذای فقرا را به دوش میکشید و به خانههایشان میبرد و هرگز غذاهای رنگارنگ میل نمینمود و میگفت: من چگونه لباس نو بپوشم و سیر بخوابم در حالی که در کشورهای اسلامی ممکن است برهنه یا گرسنهای باشد.
بزرگترین اهداف رهبران الهی، اصلاح امور انسانها و جوامع بشری بوده است و بر همین اساس بود که امام حسین(ع) بارها در طول مبارزات و قیام خود میفرمود: منبرای امر به معروف و نهی از منکر قیام میکنم. من خانه و کاشانهام را رها نکردم و تک و تنها در مقابل ظلم نایستادم، مگر برای آن که انسانها را ارشاد کنم و از بدبختی و انحراف نجاتشان دهم. من برای اصلاح امور مسلمانها خروج نمودم، نه برای به دستآوردن قدرت و مقام و نه برای ظلم و طغیان.
حریت و آزادی به معنای واقعی کلمه اصلی است از اصول و رکنی است از ارکانِ بقای هر نظامی . آزادی یکی از بزرگترین اهداف پیامبران بود. آنان آمدند تا بشریت را ازخفقان نجات دهند و جوامع بشری را از چنگال اهریمنان و زورگویان رها سازند. واژهی مقدس آزادی را جز استکبار جهانی همهی انسانها طالبند. آزادی را حتی حیوانات و موجودات زنده دوست دارند.
امام حسین(ع) نگاه عمیقانهای به جهان اسلام میکند و میبیند با روی کار آمدن بنی امیه و بازی کردن با دین اسلام و مقدّسات عالم، دیگر چیزی از اسلام نمانده و احکام و قوانین آسمانی از مسیر خود منحرف گشته. شیعیان که طرفداران راستین اسلام بودند ازحقوق خود محرومند.
بدین سان فرزند بزرگ و رشید علی(ع) دیگر به خود اجازه نمیدهد که بنشیند و این منظره را تماشا کند. او فرزند علی(ع) است باید مقدمات قیام را فراهم کند و به طاغوت و طاغوتیان اعلام خطر نماید.
بارها میفرمود: «اِذَا بَلَیتُ الاُمَّةُ عَلَی مِثلِ یَزیدِ بنِ مُعاوِیََةِ فَعَلَی الاسلامِ السَلام» یعنی هر زمانی که امت اسلامی گرفتار حکومتی مانند حکومت فرزند هند جگر خوار شد، دیگر فاتحهی اسلام خوانده شده و دین نابود خواهد شد.امام حسین(ع) برای آزادی مردم محروم قیام و انقلاب مقدس را به وجود آورد.
شاعری، مرام نامه و اساس زندگی انسان را در چند بیت شعر تبیین کرده و خواستههای امام حسین(ع) را و این که در منطق آن حضرت زندگی انسانی چیست را روشن مینماید:
اندر آنجا که باطل امیر است اندر آنجا که حق سر به زیر است
اندر آنجا که دین و مروّت پایمال و زبون و اسیر است
راستی زندگی ناگوار است مرگ بالاترین افتخار است
اندر آن جا که از دست بیداد میکشد قلب مظلوم فریاد
اندر آن جا که ظالم بمستی بر سر خلق میتازد آزاد
مُهر بر لب نهادن گناه است خامشی بدترین اشتباه است
این اساس مرام حسین است روح رمز قیام حسین است
یا که آزادگی یا شهادت حاصلی از کلام حسین است
شیعه او همین سان غیور است تا ابد از زبونی بدور است
شیعه و تن به بیداد دادن شیعه و مُهر بر لب نهادن
شیعه و چون زنان آرمیدن شیعه و در مذلّت فتادن
شیوه شیعه هرگز نه این است شیعه نبود هر آن کس چنین است
چون یزید از هوس کامور شد دولت غاصبش مستقر شد
کار اسلام از او شد پریشان آدمیّت دچار خطر شد
سیل طغیان او دین ز جا برد تا لب پرتگاه فنا برد
دید فرزند زهرا که این جا نیست جای سکوت و تماشا
نهضتی کرد خونین و پر شور آتشین محشری کرد برپا
کربلا را ز نهضت تکان داد باز از نو به اسلام جان داد
گرچه دشمن تنش غرق خون کرد ظلمها بر وی از حد برون کرد
لیک خونش بجوشد و زو موج کاخ بیداد را سرنگون کرد
تا ابد نیز آن خون بجوشد بر زوال ستمها بکوشد
زان شهید سر از تن فتاده زان فداکار در خون فتاده
جاودان آید این بانگ پرشور "لا اری الموت الا سعادة"
آری آزاد مردان بکوشند بر ستمگر چو طوفان بجوشند
• امام حسین(ع) و غیرت دینی
غیرت واژهای مقدس و بسیار پر محتواست، امّا متأسفانه این صفت بسیار ارزنده قرنهاست از میان ملل اسلامی رخت بربسته و مسلمانان مخصوصاً در این عصر و قرن اخیر کمتر از این صفت بر خوردارند. امام حسین(ع) حتی در آن لحظات آخر عمر خود درحالی که زخم شدید برداشته بود، هنگامی که میبیند لشکر کفر به خیام و حرم زنان و کودکان حملهور شدهاند و قصد اهانت به اهلبیت رسالت: دارند با حالت ضعف و ناتوانی صدا زد: «یا شیعة آل ابی سفیان ان لم یکن لکم دینٌ و انتم لا تخافون المعاد، فکونوا احراراً فی دنیاکم» یعنی ای پیروان ابی سفیان! اگر دین و مذهب ندارید ـ چنان که ندارید ـ و از روز محشر نمیهراسید پس لااقل بیایید آزاد و آزاده باشید من که هنوز زندهام، نخواهم گذاشت شما به حرم اهلبیت و خیمههای زنان حمله کنید.
یکی از مسائلی که در ادیان آسمانی به ویژه در اسلام وجود داشته و مورد بحث و گفتگوی پیروان مذاهب بوده و میتوان گفت از اصیلترین قوانین الهی است مسئلهحقوق بشر است، انسانها هر عقیده و مسلکی که دارند و در هر زمانی و مکانی که هستند و یا خواهند بود باید به حقوق فردی و اجتماعی فرهنگی و اقتصادی خود برسند.
اساس نهضت و قیام رهبران الهی دو چیز بود:
1ـ رعایت نمودن حقوق انسانها
2ـ حریّت وآزادی
که راستی میتوان گفت: اگر حقوق انسانها روی موازین قانون الهی داده نشود و یا حریّت و آزادی از بشر سلب گردد جوامع بشری و انسانها دیگر همچون حیوانات ودرندگان زندگی کرده و خواهند نمود.
مولای متقیّان حضرت علی(ع) میفرمود: اگر تمام جهان هستی را به من بدهند و بخواهند که پوست جویی را از دهان مورچهای بیرون آورم هرگز چنین کاری را نخواهم کرد، این کلام مقدس حضرت علی(ع) اشاره به هر دو مطلب است هم اشاره به حقوق و هم اشاره به آزادی.
• روش نشر تفکر عاشورایی در جوامع امروز
چند سؤال:
سؤال اوّل: اگر امام حسین(ع) قیام نمیکرد و آن انقلاب را به وجود نمیآورد آیا اسلامی که بیش از چهارده قرن است که هنوز باقی است و در حال حاضر بیش از یک و نیم میلیارد مسلمان در کره زمین زندگی میکنند با روی کار آمدن خاندان اموی وفرزندان هند جگر خوار که تمامشان اسلام برانداز بودند و هدف اساسیشان نابود کردن اسلام بود باقی میماند؟!
سؤال دوّم: انقلابهایی که بعد از عاشورای حسینی(ع) در جهان اسلام و همچنین در غیر جهان اسلام به وقوع پیوست آیا مرهون قیام مقدّس حسین(ع) نبوده است؟! و از عاشورای کربلا سرچشمه و الگو نگرفته است؟!
سؤال سوّم: انقلاب مقدّس ایران به رهبری امام خمینی و پیروزی آن و شکسته شدن پشت طاغوت آیا از کربلای امام حسین و از برکت انقلاب مقدّس سالار شهیدان به وجود نیامده است؟! این حقیر در اسلام بعد از حضرت امام حسین(ع) که برندهی جایزه ممتاز و شجاعترین انسانهای عالم بود، امام خمینی را نیز اشجع ناس و یک انسان کامل دانسته و او را در این قرن بیستم ایضاً برنده جایزه ممتاز دانسته و میدانم.
• نقش حسینیّهها در انسجام معنوی و اجتماعی شیعه
هر چیزی که منسوب به حضرت امام حسین(ع) است و از نام مقدّسش اشتقاق میشود همه از یک قداست و ظرافت خاصّی برخوردار است حسینیّهها چون حاکی از قیامخونین سالار شهیدان است و یادآور آن همه فداکاریها و جانبازیها است لذا در جوامع بشری و انسجام مسلمانان به ویژه در میان شیعه تأثیر خاصی نموده و خواهد نمود اینحسینیهها است که انسانهای مقتدر و شجاع و استکبار برانداز به جامعه شیعه و بلکهسایر فرقههای اسلامی حتی غیر مسلمان تحویل داده است و این حسینیّهها است که انسانهایی دلاور و با ایمان و اخلاص بعد از پیروزی انقلاب مقدس ایران پرورش داده که با تمام زورگویان جهان مقابله و مبارزه نموده است. قیام مقدس حضرت(ع) کیان اسلام را حفظ میکند.التماس دعا میر عباس حسن زاده
آداب روز عید غدیر خم
بسم الله الرحمن الرحیم تقدیم بر همه مسلمانان جهان بویژه سادات گرامی
1. روزه روزه عید غدیر از مستحباتى است که مکرر به آن سفارش شده است. امیرالمؤمنین، علیهالسلام، در خطبهاى که در روز عید غدیر ایراد کردند فرمودند: و صوم هذا الیوم ممّا ندب اللّه إلیه. روزه عید غدیر از مستحباتى است که خداوند بدان فراخوانده است. حضرت امام صادق، علیهالسلام، فرمودند:یجب علیکم صیامه شکراً للّه و حمداً للّه. بر شما لازم است که که در روز عید غدیر براى سپاسگزارى از خداوند و ستودن او، روزه بگیرید. شخصى از امام صادق، علیهالسلام، پرسید: چه کارى شایسته روز غدیر است و چه عملى در ن، استحباب دارد؟ حضرت پاسخ دادند: روزه و... امام صادق، علیهالسلام، درباره پاداش روزه عید غدیر فرمودهاند:روزه داشتن در روز عید غدیر پاداشى معادل روزه گرفتن در همه عمر دنیا را دارد. و فرمودهاند:صوم یوم غدیر خم کفّارة ستّین سنة. روزه داشتن روز عید غدیر خم، کفاره گناه شصت سال است. 2. فطارى دادن از اعمالى که به انجام آن در روز عید غدیر سفارش شده است؛ افطارى دادن به روزه داران است. حضرت على، علیهالسلام، فرمودند: کسى که در شامگاه عید غدیر، به یک مؤمن افطارى بدهد، گویا یک میلیون نفر از پیامبران ،شهیدان و صدیقان را افطارى داده است. حال چگونه است پاداش کسى که گروهى از مردان و زنان را افطارى دهد. و من ضامنم بر خدا که از کفر و فقر آسوده گردد و اگر در همان روز یا همان شب تا عید غدیر سال دیگر بمیرد، بر خداوند است پاداش او. 3. اطعام از سنتهاى مؤکد دیگر در روز عید غدیر پذیرایى از مؤمنان است. امام صادق، علیهالسلام، درباره یکى از وظایف عید غدیر فرمودند: و أطعم إخوانک؛ و برادرانت را طعام ده. 4. آراستن از دیرباز عیدها و جشنها با نظافت، غبارزدایى، پیراستن و آراستن همراه بوده است و شیعیان باید این روشها را براى عید غدیر نیز رعایت نمایند. چرا که حضرت امام رضا، علیهالسلام، مىفرمایند: روز غدیر، روز آراستن و زینت است. پس هر کس براى روز غدیر، زینت کند، خداوند هر خطاى کوچک و بزرگ او را مىآمرزد و فرشتگانى را به سوى او مىفرستد، آنان نیکىهاى او را مىنگارند و مراتبش را تا عید غدیر سال آینده بالا مىبرند. اگر او جان دهد، شهید مرده است و اگر زیست کند، خوشبخت زیسته است. پس چه زیبا خواهد بود که سردر منازل و اماکن عمومى تجارتى و ادارى چراغانى شود تا شامل این پاداش بزرگ گردد. 5. پوشیدن لباس نو ما ایرانیان در عید نوروز که عید تحویل سال است، نه تحول انسان، لباس نو مىپوشیم؛ پس چرا در عید بزرگ ولایت، تن پوش نو نپوشیم؟ بجا خواهد بود که در این روز بزرگ لباس نو بپوشیم و بپوشانیم. حضرت امام صادق، علیهالسلام، مىفرماید:و أن یلبس المؤمن أنظف ثیابه و أفخرها. یکى از وظایف روز غدیر این است که مؤمن تمیزترین و گرانقدرترین جامههاى خویش را بپوشد. 6. استفاده از بوى خوش اسلام درباره به کارگیرى بوى خوش و زدن عطر، بسیار سفارش کرده است. بخصوص در ایام عید سعید غدیر سفارش ویژهاى نسبت به این سنت خوب شده است. امام صادق، علیهالسلام، در پى وظایف مؤمن در روز غدیر فرمودند: و یتطیّب إمکانه و إنبساط یده.و مؤمن به اندازه توان و دست باز بودنش بوى خوش استعمال کند. 7. دیدار با مؤمنان زیارت برادران مؤمن از سنتهاى مهم اسلامى است، لیکن در روز عید غدیر، دید و بازدید به عنوان یکى از شعائر مذهبى و ولایى و بیشتر مورد سفارش قرار گرفته و پاداش افزونترى دارد. حضرت امام رضا، علیهالسلام، فرمودند: من زارَ فیه مؤمناً أدخل اللّه قبره سبعین نوراً و وسع فى قبره و یزور قبره کلّ یوم سبعون الف ملک و یبشّرونه بالجنّة. هر کس که در روز غدیر به دیدار مؤمنى رود خداوند هفتاد نور در قبرش داخل کند و قبرش را بگستراند، و هر روز هفتاد هزار فرشته به زیارت قبرش آید و به او مژده بهشت دهد. 8. تبریک گفتنمعمولاً، وقتى نعمتى به انسان مىرسد یا پیروزى نصیبش مىشود تبریک گفتن لازم است و تبریک گفتن در روز عید غدیر از شعائر شیعه است و مىشود گفت گرمترین و سنت عقد اخوت و برادرى در اسلام به زمان پیامبر اکرم، صلّىاللَّهعلیهوآله، مىرسد. در آن موقع پیامبر، صلّىاللَّهعلیهوآله، بین مهاجرین و انصار پیمان برادرى را منعقد نمودند. و بجا خواهد بود که این پیمان برادرى در روز عید غدیر برگزار بشود. واقعىترین تبریکها براى عید غدیر است. حضرت امام رضا، علیهالسلام، مىفرماید: و هو یوم التّهنیة یهنّىء بعضکم بعضاً فإذا لقى المؤمن أخاه یقول: الحمدللّه الّذى جعلنا من المتمسّکین بولایة أمیرالمؤمنین و الائمة سلاماللهعلیهم؛ روز عید غدیر خم روز تهنیتگویى است. بعضى از شما به بعض دیگر تهنیت بگوید و هرگاه مؤمنى با برادرش برخورد کرد بگوید: »ستایش مخصوص خداوندى است که ما را از پیوستگان به ولایت امیرالمؤمنین، علیهالسلام، و امامان، علیهمالسلام، قرار داد«. 9. دلجویى و مهرورزى متقابل حضرت رضا، علیهالسلام، روز غدیر را »یوم التودّد« خواندند؛ یعنى روز مهر ورزیدن. در چنین روزى باید معتقدان به ولایت، غم را از دل دوستان حضرت به هر نحوى که مقدور باشد برطرف نمایند. 10. ایجاد زمینههاى شادمانى عید غدیر یادآور بزرگترین و گرانقدرترین خاطره اسلام است خاطره استمرار رسالت پیامبر، صلّىاللَّهعلیهوآله، با امامت على، علیهالسلام. در چنین روزى نه تنها خود باید دلشاد باشیم بلکه باید زمینه شادمانى دیگر برادران ایمانى راهم فراهم سازیم. حضرت امام رضا، علیهالسلام، مىفرماید: سرّ فیه کلّ مؤمن و مؤمنة؛ (در روز غدیر) هر مرد و زن مؤمنى را شادمان سازید. 11. پیوند با بستگان و خویشان در این روز زمینه صله رحم - که از سفارشات مؤکد اسلام است - کاملاً فراهم است. حضرت صادق، علیهالسلام، صله رحم را یکى از وظایف روز غدیر بر شمردند؛ شایسته است در روز غدیر با نیکى کردن، روزه گرفتن نماز خواندن و صله رحم بسوى خداوند متعال تقرب جویید. 12. گشادهدستى نسبت به خانواده یکى از دستورات اسلام ایجاد زمینههاى لازم در جهت راحتى و آسایش خانواده است و به مناسبت عید غدیر تاکید بیشترى شده است. حضرت امام صادق، علیهالسلام، مىفرماید: و یوسّع الرّجل فیه على عیاله؛ (در روز غدیر) مرد باید براى خانواده خود گشایش بیشترى فراهم کند.
13. کارگشایى برآورده ساختن نیازهاى مردم و رفع گرفتارى آنان از سنتهاى پسندیده در اسلام است و به انجام اینگونه کارها تاکید فراوان شده است. حضرت على، علیهالسلام، مىفرماید: و البرّ فیه یثمر المال و یزید فى العمر؛ نیکى کردن مال را ثمربخش مىسازد و بر عمر مىافزاید.
14. هدیه دادن هدیه دادن و گرفتن با توجه به ضوابط شرعى کار پسندیدهاى است و اثرات روانى خاصى، مخصوصاً در کودکان و نوجوانان دارد و بهترین موقعیت هدیه دادن عید غدیر است. و حضرت رضا، علیهالسلام، عید غدیر را روز هدیه و بخشش مىنامد: یوم الحباء و العطیّة؛ روز بخشش و هدیه دادن است.
15. ابراز برائت
اعلام بیزارى از دشمنان خداوند روزه داشتن در روز عید غدیر پاداشى معادل روزه گرفتن در همه عمر دنیا را دارد. از پایههاى اساسى اسلام است و روز غدیر روز بیزارى از کسانى است که با نپذیرفتن امامت حضرت على، علیهالسلام، آشکارا با خدا و با پیامبر خدا مخالفت نمودند و بزرگترین جنایت و خیانت را به تاریخ بشریت کردند و در حقیقت این عدم پذیرش سرآغاز تمام بدبختىها و بیچارگىها بود. بنابراین روز غدیر، روز برائت از اینهمه ستمکارى و ستمکاران است. در یکى از دعاهاى روز غدیر آمده است: و نبرأ ممّن یبرأ منه و نبغض من أبغضه؛ ما بیزارى مىجوییم از آن کس که از على [علیهالسلام] بیزارى جوید و دشمن داریم آن کس که على [علیهالسلام] را دشمن دارد.
16. ذکر صلوات حضرت رضا، علیهالسلام، در وصف عید غدیر فرمود: یوم إکثار الصّلوة على محمّد و ال محمّد؛ روز غدیر روز صلوات فرستادن فراوان بر محمد و آل محمد است. 17. غسل امام صادق، علیهالسلام، فرمودند: هنگامى که روز غدیر فرا برسد باید در فراز آن (هنگام ظهر) غسل کرد. 18. نماز و نیایش روز عید غدیر بهترین فرصت و موقعیت براى نیایش است؛ چرا که روز غدیر روز سپاس و ستایش به پیشگاه حضرت احدیت است. حضرت رضا، علیهالسلام، مىفرماید: هو الیوم الّذى یزید اللّه فى حال من عبد فیه؛ روز غدیر روزى است که خداوند، بر توان کسى که او را نیایش کند، مىافزاید. و فرمود: روز غدیر روزى است که دعا در آن مستجاب مىگردد. نماز عید غدیر دو رکعت است که باید در هر رکعت پس از حمد ده، مرتبه سوره توحید، ده بار آیةالکرسى و ده مرتبه سوره قدر را خواند. وقت نماز نیم ساعت پیش از ظهر است. پاداش این نماز برابر است با صدهزار حج و صدها هزار عمره. کسى که این نماز را بخواند، هر چه از خداوند بخواهد برآورده شود. 19. زیارت زیارت یکى از سنن سازنده اسلامى است چه از نزدیک چه از دور. زیارت یک پیوند معنوى بسیار قوى بین شیعه و مقدسات اوست. از جمله آنها زیارت حضرت على، علیهالسلام، از دور و نزدیک است. امام رضا، علیهالسلام، به پسر ابىنصر فرمودند: هر جا که باشى در روز عید غدیر در بارگاه امیرالمؤمنین، علیهالسلام، حاضر باش. بى تردید، خداوند، گناهان شصت ساله هر مرد و زن مؤمن را مىآمرزد و چند برابر آنچه در ماه رمضان، شب قدر و شب عید فطر از آتش آزاد ساخته در آن روز آزاد مىسازد. در این مورد به کتب ادعیه مراجعه شود.
20. خواندن دعاى ندبه
طبق مدارک معتبر خواندن دعاى ندبه در چهار عید مستحب است؛ جمعه، فطر، قربان و غدیر. توجه به فرازهاى این دعا بخصوص آن قسمت که در رابطه با غدیر و خلافت حضرت، علیهالسلام، مىباشد ضرورى است. 22. پیمان برادرى (عقد اخوت) سنت عقد اخوت و برادرى در اسلام به زمان پیامبر اکرم، صلّىاللَّهعلیهوآله، مىرسد. در آن موقع پیامبر، صلّىاللَّهعلیهوآله، بین مهاجرین و انصار پیمان برادرى را منعقد نمودند. و بجا خواهد بود که این پیمان برادرى در روز عید غدیر برگزار بشود. براى نحوه بستن عقد به »مفاتیحالجنان« مراجعه کنید. التماس دعا میرعباس حسن زاده |